سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یک فنجان بصیرت
چه فرقی می کند. درعصر ارتباطات‌ نفس بکشم یا قرون وسطا. وقتی خبری ازتو نباشد. دوره جاهلیت است. اللهم عجل لولیک الفرج .... 
قالب وبلاگ
کشاندن استاد شهید مطهری به فضای ژورنالیستی به بهانه اینکه به فرزندش گفته شد بالای چشمش ابروست، نه خدمت به خانواده مطهری است و نه مسئله‌ای را حل می‌کند.

گروه سیاسی«تیتریک»؛عبدالله گنجی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: «یک عمر تلاش برای مصادره مرتضی مطهری با یک نطق فرزندش علی مطهری از کف رفت»، «جمهوری اسلامی خیلی زود مرتضی مطهری را از دست داد.» مطالب فوق بخشی از بدو سر‌مقاله هفته‌نامه شماره 72 آسمان نوشته سردبیر این هفته‌نامه است. آقای سردبیر سعی می‌کند به بهانه تنش‌‌های سیاسی- رفتاری علی مطهری، شهید مطهری را مقابل نظام جمهوری اسلامی تعریف کند. اما از آنجا که نویسنده در «لفافه‌نویسی» و «دو پهلو گویی» ید طولایی دارد و «اضطرار همسویی» را بر «افتراق منافقانه» که در برخی از بزنگاه‌‌های بحران خیز نظام رنگ دشمنی نیز به خود می‌گیرد (فتنه 1388) ترجیح می‌دهد، سعی نموده است با اشاره‌ای بسیار گذرا به علی مطهری آن را بهانه قرار داده و اندیشه شهید مطهری را چیزی غیر از مبنای فعلی نظام جمهوری اسلامی تعریف نماید، در این باره چند نکته قابل توجه است.

1-بخش قابل توجهی از یادداشت مذکور مبتنی بر واقع‌‌گرایی است، خصوصاً آنجا که چپ‌‌های طرفدار اسلام انقلابی را مقابل اندیشه شهید مطهری می‌داند. کدام چپ‌ها، همانانی که امروز اصلاح‌طلب هستند اما وضعیت فعلی آنها را در نسبت با اندیشه شهید مطهری در ابهام گذاشته است.

2- از آنجا که نویسنده جسارت لازم را برای قراردادن شهید مطهری در مقابل اصل نظام به صورت عریان ندارد، به مدل‌سازی روی می‌آورد و جریان مقابل شهید مطهری را اصولگرایان تعریف می‌کند، اما غافلانه یا عامدانه اصولگرایان را در تراز نظام طرح می‌کند و آنچه نقد می‌کند نه مشی و رفتار اصولگرایان که اصل نظام و انقلاب اسلامی است.

3- در سراسر یادداشت طولانی بین افراد متعددی با شهید مطهری نسبت برقرار می‌کند (آیت‌الله بروجردی، گلپایگانی، شریعتی، حکیمی، سحابی، بازرگان، طالقانی و ...) اما برای یک بار اندیشه شهید مطهری را با امام قیاس نمی‌کند و حاضر به مقایسه اندیشه سیاسی شهید مطهری با اندیشه سیاسی امام نیست، چرا که در این صورت مجبور می‌شد شهید مطهری را ذیل امام تعریف کند و این چنین نمی‌توانست وی را در مقابل نظام قرار دهد!

نویسنده با آوردن جمله زیر به بهانه اینکه اصولگرایان در مسیر شهید مطهری نیستند، تلاش می‌کند غیر‌مستقیم شهید مطهری را مقابل امام تعریف کند و بدون اینکه جملاتی مانند «ولایت فقیه همان ولایت رسول‌الله است» را از امام بیاورد، از قول شهید مطهری درصدد تخطئه ولایت فقیه برمی‌آید: «تصور مردم امروز از ولایت فقیه این نبوده که فقها حکومت کنند و دولت را در دست بگیرند بلکه در طول اعصار تصور مردم از ولایت فقیه این بوده است که به موجب اینکه مردم مسلمانند و وابسته به مکتب اسلامند، صلاحیت هر حاکمی از نظر اینکه قابلیت مجری بودن قوانین ملی اسلامی را داشته باشد، مورد تأیید و تقویت فقیه قرار گیرد.»

این جمله شهید مطهری ذیل این سخن امام است که «اگر ولی فقیه حکم رئیس‌جمهور را تنفیذ نکند حکومت او حکومت طاغوت است.» اما چه این مبنا را به شهید مطهری نسبت دهیم و چه به امام (ره)، نویسنده یادداشت و همقطاران وی هیچ‌گونه اعتقادی بدان ندارند. سخن شهید مطهری که با نگاه امام از یک منبع سر‌چشمه می‌گیرد، هم‌اکنون مبنای نظام جمهوری اسلامی است. بنابراین نظام جمهوری اسلامی از شهید مطهری عبور نکرده که دقیقاً بدان عمل می‌نماید. اما تجدید نظر طلبان، سکولارها، مشروطه‌خواهان، جمهوری‌خواهان و طرفداران جدایی نهاد دین از نهاد سیاست که در منظومه فکری طیف‌های مختلف اصلاح‌طلبان قابل دسته‌بندی هستند، دقیقاً نقطه مقابل اندیشه شهید مطهری در این حوزه هستند. کشیده شدن علی مطهری به سوی اصلاح‌طلبان (که نویسنده بر آن تأکید دارد) به معنی کشاندن شهید مطهری به سوی اصلاح‌طلبان یا قرار گرفتن وی مقابل نظام است؟ کدام منطق معتقد است که تطورات فکری و رفتاری علی مطهری باید موجب سنجش، بازخوانی یا مقایسه اندیشه شهید مطهری با حال نظام جمهوری اسلامی ایران شود. آب آن‌قدر هم گل‌آلود نیست که بشود ماهی‌هایی را از آن صید کرد که تقابل نظام با اندیشه شهید مطهری ماحصل آن گردد.

4- نویسنده آورده است که «البته مطهری به صراحت مخالف سکولاریسم و طرفدار پیوند دین و سیاست بود و از تأسیس حکومت اسلامی دفاع می‌کرد.» اگر اینگونه هست - که هست- آیا نظام جمهوری اسلامی، اصول‌گرایان یا علی مطهری با این جمله سر ساز‌گاری ندارند یا تجدید‌نظر طلبان؟ یا به قول نویسنده مذکور چپ‌های دیروز و طرفداران اسلام انقلابی؟!

5- نویسنده از قول شهید مطهری به درستی می‌نویسد «آزادی و دموکراسی در اسلام و در غرب متفاوت است. دموکراسی در غرب یعنی حیوانیت‌ رها شده... آزادی و دموکراسی در اسلام یعنی انسان رها شده و آزادی و دموکراسی در قاموس اسلام تفاوت‌هایی با آزادی در قاموس غرب دارد.» نویسنده هفت مورد از این جملات را از شهید مطهری ردیف می‌کند. سپس سؤال می‌کند آیا این اندیشه با اصول گرایان نسبتی دارد؟ در پاسخ باید گفت این تجدید‌نظر طلبان هستند که دموکراسی در غرب را واقعی و انسانی می‌دانند و دموکراسی در اسلام را لایتچسبک تعریف کردند و به همین دلیل «حاکمیت دوگانه» را طرح نمودند. کسانی که وقتی دموکراسی غربی را می‌شنوند آب از لب و لوچه‌شان سرازیر می‌شود، همان کسانی هستند که نویسنده مذکور بار‌ها شخصیت‌ خود را مدیون آنان دانسته است (خاتمی، نبوی و ...)

اصول‌گرایان و نظام جمهوری اسلامی به عقیده شهید مطهری درباره تفاوت‌های دموکراسی در اسلام و غرب صد در صد باور دارند و بار ارزشی منفی را در این میان به غرب می‌دهند. آیا تجدید‌نظر طلبان نیز اینگونه فکر می‌کند. انصاف کجاست؟

6- جایگاه شهید مطهری در ذیل امام تعریف می‌شود. او پاره تن امام بود و تأییدات خاص امام، مطهری را در سطحی نگه داشت که رهبری بعد از امام نیز اندیشه وی را مبنای فکری نظام جمهوری اسلامی می‌داند. وجه مشترک امام و شهید مطهری و رهبری معظم انقلاب نگاه درون دینی برای اصلاح است، حال آنکه تجدید‌نظر‌طلبان امروز ایران برای نقد رابطه مردم و نظام دینی یا احکام آن به صورت مستمر و علنی از اندیشه‌های انتقادی هابرماس، مارکس وبر، گرامشی، پوپر و... استفاده می‌کنند.

مطهری جایگاه خود را در وسط میدان دین قرار داد. سه اصل عقلانیت، اصول و زمان را با هم آمیخت و این خصایص را از امام آموخته بوده. اکنون زمان زیادی از شهادت مطهری نگذشته که بخواهیم با تأویل و تفسیر به وی بپردازیم و هر آنچه را از نظام اسلامی نمی‌پسندیم، در مقابلش تعریف کنیم تا دالان تنگی را که برای خود انتخاب کرده‌ایم، فراخ‌تر تفسیر نماییم.

7- کشاندن استاد شهید مطهری به فضای ژورنالیستی به بهانه اینکه به فرزندش گفته شد بالای چشمش ابرو است، نه خدمت به خانواده مطهری است و نه مسئله‌ای را حل می‌کند. شهید مطهری را باید در حوزه فکری نگه داشت و تنزل از این رتبه ظلم به سال‌ها مجاهدت علمی ایشان است.

8- در یک تحلیل منصفانه باید گفت که اندیشه شهید مطهری در غیاب یک نظام پیاده شده اسلامی تراوش نموده است و این امکان وجود دارد که در عرصه عمل با مصلحت‌ها و فراز و فرودهایی که در بستر زمان اتفاق می‌افتد، بعضاً انطباق نکند. همانگونه که اندیشه دینی بازرگان تا قبل از حصول قدرت زیبا می‌نمود اما هنگام انطباق نظر و عمل، وی نتوانست بین دین و آزادی و حکومت اسلامی جمع نماید و به اپوزیسیون علیه خودش تبدیل شد. بنابر این چنگ یازیدن به هر کس و هر چیز برای اثبات این نکته که مسیر نظام اسلامی اشتباه است، خود اشتباه بزرگ‌تری است که اصلاح‌طلبان در انجام آن پیشتاز بوده‌اند و هیچ جای دفاعی برای خود نگذاشته‌اند، لذا توصیه به دوستان این است که مطهری را در تراز پاره تن امام نگهدارید و وارد بازی‌های جریانی نکنید. مطهری شاخص برای تحلیل «اسلام اجتماعی» است و خاستگاه آن کاملاً بومی است. این سرمایه با علی مطهری یا بدون علی مطهری پابرجاست و تنزل نمی‌یابد.

در دوران اصلاحات تلاش شد تا لیبرالیسمی که سروش سردمدار آن بود و با فریاد بلند لیبرال بودن اعضای حزب کار‌گزاران را افتخار می‌کرد، به عنوان «نو‌اندیشی دینی» یا «روشنفکری دینی» قالب نمایند. اکنون نیز ممکن است با روش تأویل و هرمنوتیک بخواهند از شهید مطهری تفسیری ارائه کنند که با سکولاریسم و لیبرالیسم ساز‌گار باشد. این روش را اکبر گنجی با صراحت درباره امام (ره) در حاشیه کنفرانس معروف برلین به کار گرفت ( تفسیری از آیت‌الله خمینی ارائه می‌کنیم که با دموکراسی ساز‌گار باشد). امید است شهید مطهری با این روش‌ها به مسلخ نرود.


[ چهارشنبه 92/10/25 ] [ 12:37 صبح ] [ باران ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

قُل هٰذِهِ سَبیلی أَدعو إِلَى اللَّهِ ۚ عَلىٰ بَصیرَةٍ أَنا وَمَنِ اتَّبَعَنی ۖ وَسُبحانَ اللَّهِ وَما أَنا مِنَ المُشرِکینَ﴿۱۰۸﴾ یوسف بگو: «این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم!»
لینک دوستان
امکانات وب


بازدید امروز: 327
بازدید دیروز: 222
کل بازدیدها: 1056580
  • قالب بلاگ اسکای | اس ام اس دون